جدول جو
جدول جو

معنی له کش - جستجوی لغت در جدول جو

له کش
جرم کشوسیله ای که با آن رسوب قنوات، جویبار و چاه را تخلیه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیاله کش
تصویر پیاله کش
پیاله پیما، باده نوش، شراب خوار
فرهنگ فارسی عمید
نصب کردن لوله های فلزی در ساختمان ها یا در زیر زمین برای عبور آب، نفت یا گاز، شغل و عمل لوله کش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرغوله کشیدن
تصویر مرغوله کشیدن
در موسیقی آواز خواندن، برای مثال کنون کز سر سرو و پای صنوبر / کشد مرغ مرغوله و لاله ساغر (امیدی- مجمع الفرس - مرغوله)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوله کش
تصویر لوله کش
کسی که پیشه اش نصب کردن لوله است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لش کش
تصویر لش کش
وسیله ای که با آن لاشۀ گاو و گوسفند را به قصابی می برند، آنکه لاشۀ گاو و گوسفند را به قصابی می برد، وسیله ای که در آن جسد مرده را حمل کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زباله کش
تصویر زباله کش
آنکه خاکروبه و آشغال را از خانه ها جمع می کند و می برد، خاکروبه کش
فرهنگ فارسی عمید
(شَ لَ کَ)
دهی است از دهستان چرداول بخش شیردان چرداول شهرستان ایلام. سکنۀ آن 150 تن. آب آن از چشمه. محصول عمده آنجا غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(شِ تَ / تِ)
آن جماعت که سبد میوه بر سر دارند. (از فرهنگ رشیدی). حامل سله. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ اَ)
حمل کننده غله از جایی به جایی. کشندۀ غله: میّار، غله کش از جایی به جایی. (منتهی الارب). شتران غله کش. ستور غله کش
لغت نامه دهخدا
(فَ تَ / تِ)
که زه کشی کند. رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(وُ قا)
در تداول عامه، آنکه بیگاری کند. آنکه با مزدی سخت اندک برای کسی خدمت کند. رجوع به تله کشی شود
لغت نامه دهخدا
نصب لوله های فلزی یا سیمانی و غیره در زیر خاک تاآب از منبع در داخل آنها جریان یابد و بخانه ها باغها و جز آنها رسد یانفت از مبدا آن بنقاط دیگری جاری شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوله کشیدن
تصویر لوله کشیدن
لوله کشی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قافله کش
تصویر قافله کش
آنکه قافله را راهنمایی کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غله کشی
تصویر غله کشی
عمل غله کشیدن حمل غله از جایی به جایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غله کشیدن
تصویر غله کشیدن
حمل کردن غله از جایی به جایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمله کشتی
تصویر عمله کشتی
جاشو
فرهنگ لغت هوشیار
نصب کردن لوله های فلزی سیمانی و غیره در زیر خاک تا آب از منبع در داخل آنها جریان یابد و بخانه ها باغها و جز آن رسد و یا نفت بنقاط مختلف برده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درحباله کشیدن
تصویر درحباله کشیدن
به زنی گرفتن، به زنی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غله کش
تصویر غله کش
حمل کننده غله از جایی بجایی کشنده غله
فرهنگ لغت هوشیار
پیاله پیما می خوار باده نوش: رند پیاله کش را تاثیر او گذاریم کاری بما ندارد ما را باو چه کار است ک (محسن تاثیر لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناله کشیدن
تصویر ناله کشیدن
ناله کردن ناله زدن
فرهنگ لغت هوشیار
ارابه و جز آن که با آن لش گوسفند را بدکانهای قصابی برند، مردی که لش گوسفند را به دوش درلش کش نهد یا از آن برگیردو بدکان قصابی برد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوله کش
تصویر لوله کش
آنکه لوله ها را نصب کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیاله کش
تصویر پیاله کش
((~. کِ))
شراب خوار، باده نوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گربه را دم حجله کشتن
تصویر گربه را دم حجله کشتن
((گُ بِ))
کنایه از زهره چشم گرفتن در اولین برخورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لش کش
تصویر لش کش
((لَ کِ یا کَ))
ارابه و جز آن که با آن لش گوسفند را به دکان های قصابی برند، مردی که لش گوسفند را به دوش در لش کش نهد یا از آن برگیرد و به دکان قصابی برد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لوله کشیدن
تصویر لوله کشیدن
Pipe
دیکشنری فارسی به انگلیسی
یک بار
فرهنگ گویش مازندرانی
کشیدن چیزی روی زمین، کسی که چیزی را روی زمین کشد
فرهنگ گویش مازندرانی
راه ویژه ای که پیوسته احشام از آن عبور کنند، مقامی پایه ای در آوازهای چهارگانه ی موسیقی کتول و استرآباد
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که غوزه های درشت پنبه را در هنگام غوزه چینی، با رندی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از لوله کشیدن
تصویر لوله کشیدن
canalizar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لوله کشیدن
تصویر لوله کشیدن
verrohren
دیکشنری فارسی به آلمانی